-->
شبانه روز
روایتی از اتفاقات روزها و شب ها
وبلاگها
ِمطالب اخیر
?مجسمه ی بزرگ شهر ریو دو ژانیرو

?AKASHI - KAIKYO BRIDGE THE LONGEST ONE

?Kodak V610 Dual Lens Digital Camera

?نمای کره ی زمین در شب

?خشونت علیه زنان در سوریه بی شباهت به ایران نیست

?عشق و دیوانگی

?عروس کوچک

?Muslim Boycotts Effects

?New Photos of Abu Gh

?Palestinian Parliament

روزانه
شرق
ایلنا
اخبار روز
رادیوفردا
رویداد
بی بی سی فارسی
ایران در تصاویر




ایده ی ساخت این مجسمه ی بزرگ مسیح مربوط می شود به سال 1850 که کشیشی لاتولیک تقاضای کمک مالی برای ساخت این مجسمه از ملکه ی وقت برزیل -ایزابل- می کند. اما ایزابل چندان اهمیتی به این تقاضا نمی دهد و بعد از اینکه در سال 1889 حکومت برزیل جمهوری می شود، ساخت این مجسمه به کلی فراموش می شود.
بعد ها در سال 1921 مجددا اسقف شهر ریو دو ژانیرو به فکر ساختن نمادی مذهبی بر روی کوه کر-کو وادا (همان کوهی که مجمسه بر رویش قرار دارد) می افتد. سپس با ایجاد موسسه ایی اقدام به جمع آوری کمک های مردمی میکند.
ایده های مختلفی برای ساخت این مجسمه بوده اما نهایتا طرح مسیح با آغوش باز پذیرفته می شود.
ساخت این مجسمه تحت نظارت یک مهندس برزیلی بود. طراحی و ساخت آن توسط یک مهندس لهستانی به نام Paul Landowsky بود.
*
بنا به نظر این مهندس لهستانی این مجسمه را با بتن مسلح ساختند به جای اینکه با فولاد بسازند. قشر بیرونی مجسمه را نیز بوسیله سنگ صابون(نوعی سنگ خاص که هنگام لمس آن ، کف می کند) پوشش دادند. مزیت سنگ صابون مقاومت بالای آن در برابر محیط هست.

این مجسمه نهایتا در سال 1931 تکمیل شد و در حال حاضر یکی از مناطق توریستی شهر ریودوژانیرو هست! که برای دسترسی به آن یک مسیر ماشین رو دارد و یک قطار کوچک.

(یک جورایی اون ها برای خودشون آثار باستانی می سازن و ازش پول در می ارن و ما قدر آثار باستانی خودمون رو نمیدونیم)

منبع: Wikipedia.org
---

نوشته شده در ساعت:3:17 PM
لینک مطلب




Akashi-Kaikyo Bridge
- بلندترین پل معلق جهان!
این پل معلق بر روی تنگه ی آکاشی در ژاپن قرار دارد. دهانه ی مرکزی این پل 1991 متر طول دارد که از این لحاظ بلندترین دهانه را دارا می باشد.
در سال 1986 تصمیم ساخت پل گرفته شد که شامل 6 مسیر حرکت(Lane) می شد. ساخت و ساز رسمی از سال 1988 آغاز و در سال 1998 اجرای پل به اتمام رسید و در تاریخ 5 آوریل 1998 پل افتتاح شد.
- پل دارای سه دهانه می باشد. که دهانه اول و سوم هریک 960 متر و دهانه ی میانی 1991 متر طول دارد و در مجموع طول پل 3911 متر(4 کیلومتر) هست. البته طول اصلی دهانه ی میانی 1990 متر هست که بعد از یک زلزله 7.2 ریشتری(زلزله کوبه) چند متری افزایش طول پیدا کرده است. طراحی این پل با استفاده از سیستم دو مفصلی Girder هست که می توان بر روی آن با سرعت 286 کیلومتر بر ساعت حرکت کرد.
در مقابل نیروهای باد و زلزله تا 8.5 ریشتر مقاومت می کند و برای جلوگیری از پدیده ی تشدید ، در ساخت این پل از وسیله ایی به نام tuned mass dampers که به صورت مخفف آنرا TMD می نامند و هنگامی که باد شروع به وزیدن می کند در جهت مخالف باد حرکت می کند و این سبب می شود که برآیند نیرو ها بر روی بندی اصلی پل خنثی بشود! همچنین بدنه ی اصلی پل به صورت خرپایی ساخته شده است تا بتواند به راحتی جریان باد را از خود عبور بدهد.
- کل هزینه ی ساخت پل 5 بیلیون دلار بوده که بوسیله گرفتن عوارض از خودرو ها این هزینه تامین می شود.
- این پل شامل 1737 عدد لامپ برای روشنایی است. این چراغهای از سه رنگ قرمز ، سبز و آبی تشکیل یافته اند که بوسیله یک کامپیوتر و تکنولوژی RGB پل را به رنگهای مختلف در می آورند.
- طول کل کابل به کار رفته در این پل 300 هزار کیلومتر هست که 7.5 بار بزرگتر از محیط کره ی زمین هست.
- این پل طولانی ترین ، مرتفع ترین و گرانترین پل دنیا ست.
---

نوشته شده در ساعت:6:38 PM
لینک مطلب





Kodak EASYSHARE V610 Dual Lens Digital Camera

-کوچکترین دوربین دنیا با زوم 10x اپتیکال.
-امکان ارسال تصاویر بوسیله BLUETOOTH به سایر وسایلی که از این تکنولوژی بهره مند هستند ، مانند موبایل
-داشتن دو لنز مخصوص برای افزایش کیفیت تصویر
-داشتن صفحه ی نمایشی به اندازه 7.1 سانتی متر و قابلیت رویت صفحه ی LCD با زاویه ی زیاد
-تصاویر واضح و روشن ! امکان گرفتن عکس در راستای مستقیم نور خورشید
-امکان گرفتن فیلم با کیفیت VGA در اندازه ی 640x480
-قابلیت تبدیل فایلهای تصویری به فرمت MP4 و در نتیجه مدت زمان فیلم گرفتن افزایش می یابد
-پرینت کردن تصاویر در ابعاد 76 × 102 سانتی متر با کیفیت 6.1 مگا پیکسل
-امکان اینجاد پانومارا
-مجهز به سیستم هشدار دهنده تاری یا کدری تصویر (قبل از گرفتن عکس)
و ....
-به همراه یک چاپگر مخصوص برای ظهور سریع عکس(Printer)
-قیمت اون هم $449 که در حال حاضر معادل 400,150 تومن میشه که بگیریم 500 هزار تومن که قیمت خیلی مناسبی داره نسبت به امکانات زیادش

منبع:

http://www.kodak.com/eknec/PageQuerier.jhtml?pq-locale=en_US&pq-path=8913

---

نوشته شده در ساعت:3:46 AM
لینک مطلب



Earth's City Lights


عکس بالا یک عکس ماهواره ایی از سطح زمین در هنگام شب هست و نقاط نورانی ، نور ساطع شده از چراغها می باشد.
نقاط نورانی مناطق شهری رو نشان میدهند، تمرکز نقاط نورانی بیانگر توسعه یافتگی و داشتن امکانات شهری بیشتر است.البته منطق پور نور دال بر پر جمعیت بودن منطقه نیست! مثلا اگر منطقه چین را به عنوان پر جمعیت ترین کشور دنیا با منطقه ایی مانند غرب اروپا اگر مقایسه کنید می بینید که توسعه یافتگی شهر ها در غرب اروپا بیشتر است ولی جمعیت کمتری نسبت به چین دارد.
(عکس های با کیفیت بهتر در خود سایت اصلی مطلب وجود داره)
چنانچه در عکس دقت کنیم متوجه می شویم که بیشتر مناطق شهری در حاشیه سواحل و شبکه های حمل و نقل گسترش یافته اند.
در تصویر بالا ، بزرگراه های آمریکا مانند یک شبکه می مانند که نقاط نورانی را به یکدیگر متصل کرده اند.
همچنین قسمتی از رودخانه ی نیل تا دریای مدیترانه نیز نورانی دیده می شود.
جاده شمال هم در زیر دریای خزر مشخص هست(در این عکس با کیفیت بهتر واضح هست)
با اینکه 100 سال از اختراع برق میگذره اما هنوز برخی جاهای زمین خاموش هست. مثل قطب جنوب ، مناطق مرکزی آفریقا ، جنگل های آمازون و ... اما کم کم تک نقطه های نورانی نیز در این مناطق پدیدار می شوند.
منبع : VISIBLE EARTH
(http://visibleearth.nasa.gov/view_rec.php?vev1id=5826)
---

نوشته شده در ساعت:12:22 AM
لینک مطلب




بنا به تحقیقات سازمان ملل متحد بیست و پنج درصد زنان متاهل سوری کتک خورده اند.

نخستین مطالعات جامع در مورد خشونت علیه زنان در سوریه ، حاکی از کتک خوردن حدود %25 زنان متاهل دارد.نتیجه ی این مطالعات در قالب گزارش قسمت توسعه ی صندوق زنان سازمان ملل ، هفته ی گذشته منتشر شد.
یافته ها در رسانه های محلی منتشر شده اند که سبب توجه بیشتر به موضوعاتی از قبیل خشونت خانوادگی و قتل های ناموسی شده است. این موضوعات مدت مدیدی جز تابو ها در جامعه محافظه کار سوریه به حساب می آمده است.
این مطالعات تحت نظارت اتحادیه شبه دولتی زنان که مسئولیت رفاه زنان سوری را بر عهده دارد ، انجام گرفته است. این مطالعات در برگیرنده که نمونه ی تصادفی با 1900 خانوار ، می باشد که شامل بازه ی گسترده ایی از خانواده هایی با سطح درآمد و مذاهب گوناگون می باشند. مردان و زنان در هر خانواده به طور جداگانه مورد پرسش قرار گرفته اند.
بنا به گفته ی شیرین شکوری،دبیر پروژه در نمایندگی منطقه ایی سازمان ملل در اردن: "در سوریه هیچگونه اطلاعاتی در زمینه خشونت علیه زنان موجود نمی باشد؛ تحقیقات رسمی تا به حال در این زمینه انجام نشده است." و "موضوع خشونت بر علیه زنان تا به حال ساکت نگه داشته شده است ولی ما در حال آگاه کردن مردم سوریه در زمیته خشونت علیه زنان هستیم و به آنها می گوییم که چنین مواردی در همه جای اروپا ، آسیا و ایالات متحده اتفاق می افتد، و این سبب باز شدن بحث و مناظره در این مورد می شود."
حنا کدوراء ، سخنگوی اتحادیه زنان می گوید شکستن سکوت در مورد خشونت خانوادگی اولین مرحله حیاتی برای مبارزه با خشونت بود. به گفته ی او بسیاری از سوری ها خشونت های داخل منزل را به عنوان خشونت به حساب نمی آورند.
خانم کدوراء می گوید" این مسئله بستگی زیادی به سطح تحصیلات و در آمد دارد ، اما بسیاری از مردم زنان کتک خورده را می بینند و حال آنکه آنها را جز قربانیان خشونت نمی دانند."
اتحادیه زنان می گوید آنها با توجه به یافته های مطالعات در حال اقدام برای توسعه برنامه محافطت از زنان هستند.
یکی از مدافعین حقوق زنان می گوید اگر چه یافته های مطالعات در سوریه بسیار شبیه به آمار خشونت های خانگی در سایر کشورها می باشد ، در اصل سکوت مسئولان دولتی در قبال این موضوع شکسته شد و این خودش یک مرحله ی معنی دار می باشد.
"شگشفت انگیزترین چیز این هست که برای اولین در سوریه یک نهاد شبه-دولتی - اتحادیه زنان - وجود چنین مشکلی را پذیرفته است" بنا به گفته ی مان عبدوالسالم یک مبارز حقوق زنان
باسم الکادی ، یک مدافع حقوق ، گفت این گزارش بیانگر رشد آشکار سازی انواع آزار های خانگی می باشد. او در زمینه اطلاع رسانی عمومی در جهت مبارزه و محدود کردن قتل های ناموسی - کشتن زنانی که به عقیده ی آنها سبب بی آبرویی خانواده به دلیل داشتن روابط نامشروع جنسی می شوند - فعالیت می کند.
بنا به گفته آقای الکادی "تا دو سال گذشته ، بحث در مورد قتل های ناموسی در رسانه های سوریه ممنوع بود" و "حالا طرح این موضوعات باز تر شده است"
آقای عبدالسالم می گوید " در این هنگام هنوز هیچ روشی برای گزارش خشونت علیه زنان وجود ندارد" و "ما امید داریم که این مطالعه به زودی منجر به اقدامات عملی در این زمیته بشود"
اصل مقاله از New York Times
(U.N. Finds That 25% of Married Syrian Women Have Been Beaten)
---

نوشته شده در ساعت:1:40 AM
لینک مطلب



یک روزی عشق و محبت و دیوانگی و فضولی داشتن با هم قایم باشک بازی میکردن تا نوبت میرسه به دیوانگی !
همه رو پیدا کرد به حز عشق. هرچی گشت نتونست عشق رو پیدا کنه.
فضولی فهمید که عشق پشت یک بوته ی گل قرمز خودش رو پنهان کرده.
دیوانگی رو خبر کرد و دیوانگی یک خار بزرگ برداشت
و توی بوته ی گل سرخ فرو کرد و ناگهان صدای فریاد بوته عشق بلند شد.
وقتی همه رفتن سراغ عشق دیدن که چشمهای عشق کور شدن و چون دیوانگی خودش رو
در کور شدن عشق مقصر می دید ، تصمیم گرفت که عشق رو همیشه همراهی بکنه
و از اون روز به بعد
وقتی عشق به سراغ کسی میره چون کور هست ، بدی های معشوقش رو نمیتونه ببینه و دیوانگی هم همیشه همراهشه!
---

نوشته شده در ساعت:5:37 PM
لینک مطلب



گل-سما ی یازده ساله بر روی تپه ایی در مقابل پدر شوهرش به روی زمین خوابیده.
پدر شوهرش به اون میگه : "اگه تا فردا صبح ساعت مچی گمشده رو پیدا نکنی ، تو رو میکشم!"
پدر شوهر عصبانی از شدت خشم با ترکه ایی گلسما را به قدری کتک زده که از تمام بدنش خون می آید و دست و پای راستش را شکسته است.
گلسما میدونه که اگر امشب فرار نکنه ، پدر شوهر او را فردا صبح طبق وعده اش ، خواهد کشت.
***
وقتی که من رو را در دفتر وزارت امور زنان دیدم ، تعجب کردم که این دختر کوچک چگونه این شکنجه ها را تحمل کرده است.
اون یک کلاه قرمز و از زیر اون یک رو سری نارنجی بر سرش داشت. چشمان قهوه ایی زیبایی داره و همواره لبخند بر لبشان هست.
دوستم به من گفت: " اون سالم به نظر میاد"
به نظر من و دوستم این دختر بیشتر از سنش نشون میده. اون در پرورشگاه (ابتدا در قندهار و سپس در کابل) تونسته کمی به حالت عادی برگرده، بعد از تحمل شکنجه های غیر قابل تصور.
اون در یکی از اتاق های وزرات خانه بر روی یک صندلی نشسته و داستان زندگی اش را برای ما تعریف می کند و در میان حرفهایش مکثی می کند و اشکهایش را با روسری اش پاک میکند.
داستان او از روستایی در نزدیکی قندهار آغاز می شود.
گلسما اینجوری داستان رو شروع کرد: "وقتی سه ساله بودم ، پدرم درگذشت و مادرم یک سال بعد ازدواج کرد.
شوهر دوم اون ، منو نمیخواست"

"بنابراین مادرم من رو ترک کرد و من رو به عقد پسر همسایه که سی سال داشت ، در آورد."

"اونها مراسم عروسی گرفتند و من را بر روی اسبی نشاندند و تقدیم به اون پسره کردند."

به خاطر اینکه گلسما بچه بود ، آنها رابطه ی جنسی نمیتوانستند داشته باشند. در نتیجه از او به عنوان یک برده در انجام امور خانه استفاده می شد.
در پنج سالگی گلسما رو مجبور کردند که نه تنها کلفتی "شوهرش" را بکند ، بلکه کلفتی سایر اعضای خانواده ی "شوهرش" را بکند.

"بهر حال به زودی تمام اعضای خانواده شروع به آزار و اذیت من کردند"

"پدر شوهرم من را مجبور به انجام هر کاری میکرد. از لباسشویی تا کارهای طاقت فرسای خانه.
تنها زمانی که می توانستم در داخل خانه بخوابم زمانی بود که آنها مهمان داشتند و در بقیه مواقع می بایستی بیرون از خانه بر روی تکه ایی فرش میخوابیدم بی هیچ رو اندازی.
در تابستان مشکلی نداشتم ولی در زمستان که هوا سرد بود ، همسایه برایم رو انداز می آورد و گاهی هم غدا"
گلسما هنگاهی که از عهده ی کاری بر نمی آمد بشدت کتک زده میشد.
"اون ها من رو با کابل برق کتک می زدند."
"بیشتر بر روی پاهایم می زدند.پدر شوهرم به دیگر فرزندانش می گفت که همیشه بر روی پاهایم شلاق بزنند ، چرا که زخمها زیر لباس پوشیده می شه و دیده نمیشه . اون می گفت استخوانهایش را بشکنید ولی به صورتش لطمه و ضربه ایی نزنید."
خانواده ی شوهرش گاهی از مرز شکنجه های عادی می گذشتند و کار های سادیسمی انجام می دادند.
مثلا از او به عنوان رو میزی استفاده می کردند و به او می گفتن که دمر بخوابه و ظروف غذا را بر روی کمرش می گذاشتند. آثار سوختگی بر روی کمر گلسما مشهود است.
گلسما میگه بین فرزندان خانواده پسرکی هم سن و سال خودش به نام عتیق الله بوده که از شکنجه ی گلسما خودداری میکرده.
"اون پسر بعضی اوقات برایم دزدکی غذا می آورد و وقتی مادر شوهرم از اون میخواست که بره و ترکه بیاره ، اون میرفت و دست خالی بر میگشت و میگفت که چیزی پیدا نکرده. اون بعضی وقتها که میدید دارن من رو شکنجه میکنن ، جلوی اونها رو میگرفت و میگفت این خواهر منه و گناه داره.
بعضی وقتها به اون پسر فکر میکنم و آرزو میکنم کاش اینجا به عنوان برادرم پیشم بود."

گلسما میگه یک روز صبح پدر شوهرش از کمک همسایه به اون آگاه میشه. بعد غذا و رو انداز رو دور می اندازه و اون رو به شدت کتک میزنه و بعد هم در الونکی به مدت دو ماه، حبسش میکنه.

"من تمام روز در اون الونک زندانی بودم. شبها به من اجازه می دادند که به حمام بروم و هر روز فقط یک وعده به من غذا می دادند.غذا یا تکه ایی نان بود و یا لوبیا"

گلسما میگه که هر روز در الونکی که محبوس بوده ، دعا و آرزو میکرده که ای کاش پدر و مادرش باز میگشتند و او را نجات می دادند ولی سپس به یاد می آورده که پدرش مرده و مادرش نیز او را ترک کرده است.

اما گلسما دارای یک قدرت داخلی بود که پدر شوهرش توان درک این مطلب را نداشت.

"وقتی که پدر شوهرم به داخل آلونک می آمد از من می پرسید:(پس تو کی میمیری؟) و می گفت که من تو رو زندانی کردم ، بهت غذای کم میدم ولی تو باز زنده ایی!"

تمام این شکنجه ها به دلیل کم کاری و تنبلی نبوده. گلسما میگه آخرین باری که اون رو در آلونک زندانی کرده ، دستهای گلسما را از پشت بسته و با ترکه به کمرش شلاق زده.
و وقتی از هوش میرفته ، پدر شوهرش برای اینکه گلسما رو به هوش بیاره ،فلاسک چایی داغ رابر روی سر و پشت گلسما خالی میکرده.

"خیلی دردناک بود" در این لحظه اون شروع به گریه کردن میکنه و میگه:"من در تمام مدت این شکنجه ها فقط گریه می کردم"

اون میگه پنج روز بعد از اینکه از آلونک بیرون اومده بود ، باز پدر شوهرش عصبانی میشه! به خاطر اینکه ساعت مچی دخترش گم شده بوده و فکر میکرده که گلسما اون رو دزدیده.

"اون من رو به شدت کتک زد و دست و پایم را شکوند و بهم گفت اگر تا فردا ساعت پیدا نشه ؛ می کشمت"

دخترک بیچاره اون شب میخزه و زیر یک ارابه خودش رو مخفی می کنه. هنگامی که راننده ی ارابه گلسما را خونین و شکسته پیدا می کنه ، داستان اون رو گوش میکنه و بعد اون رو تحویل پلیس میده و اون فورا در بیمارستان بستری میشه.

"دکتری که من رو معالجه میکرد گفت: ای کاش میتونستم تو رو به میدان روستایتان ببرم و نشون بدم که چه بلایی سر تو آمده تا دیگه از این جور فجایع اتفاق نیافته"

دکتر از اون به مدت یک ماه بعد از آخرین شکنجه نگهداری کرد تا به حالت عادی برگرده ولی از لحاظ روحی شاید هیچ وقت به حالت طبیعی برنگرده.

"من خیلی خوشحالم که در بیمارستان تخت خواب و غذا دارم. اما همش فکر میکنم وقتی خوب شدم اونها از دوباره به دنبالم بیایند و من رو برگردونن."

گلسما میگه وقتی پلیس از پدر شوهرش بازجویی میکرده ، پدر شوهرش شروع به دروغ گفتن میکنه و میگه که گلسما صرع داشته و از بلندی پرت شده و صدمه دیده. اما همسایه ایی که به گلسما کمک می کرده به پلیس گقته که آنها چگونه گلمسا را شکنجه می کردن.

پلیس ، پدر شوهر و "شوهر" گلسما را بازداشت میکنه و به گلسما میگن تا وقتی که رضایت نده ، اون دو تا را آزاد نمیکنن.

گلسما در حال حاضر در پرورشگاهی در کابل زندگی میکنه.
اون برای ما کلاه رو سرش را برداشت و محل سوختگی را نشانمان داد. و بعد برگشت و لباسش را بالا زد و زخم ها و سوختگی های کمرش را نشانمان داد.


***

داستان واقعی هست و لینکش این هست:
برید بخونید. اونجا عکس های بیشتری هست و اگر دوست داشتید به امثال گلسما کمک کنید تو خود سایت نوشته شده باید چی کار کنید.

البته که چنین مواردی تو همین کشور خودمون هم وجود داره.
---

نوشته شده در ساعت:5:29 PM
لینک مطلب

 

-آرشیو مطالب -

Danshjoo List